دیدی ایدل که غم عشق دگربارچه کرد
چون بشددلبروبایاروفادارچه کرد
آه ازآن نرگس جادوکه چه بازی انگیخت
آه ازآن مست که بامردم هشیارچه کرد
اشک من رنگ شفق یافت زبی مهری یار
طالع بی شفقت بین که دراین کارچه کرد
برقی ازمنزل لیلی بدرخشید سحر
وه که باخرمندمجنون دل افکارچه کرد
ساقیاجام میم ده که نگارنده غیب
نیست معلوم که درپرده اسرارچه کرد
آنکه پرنقش زداین دایره مینایی
کس ندانست که درگردش پرگارچه کرد
فکرعشق آتش غم بردل حافظ زدورفت
یاردیرینه ببینیدکه بایارچه کرد
حافظ
2 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/06/05 - 03:38 در
شعر و داستان
فک کردم تنهام شمام بیدارید؟
1392/06/5 - 03:41دیگه بیداری شب عادتمه...
1392/06/5 - 03:45همدم سکوت تنهایی من...
تیک تیک ساعتمه...
آره بیدارم..
خوشم میاد با شعر جواب میدین
1392/06/5 - 03:46خواهش میکنم...
1392/06/5 - 03:50برگ سبزیست تحفه درویش...
ببخشیدکه ندارم بیش...